جدول جو
جدول جو

معنی بها کردن - جستجوی لغت در جدول جو

بها کردن
(نَ خَ)
قیمت کردن. (فرهنگ فارسی معین). اثمان. استیام. تساوم. مساومه. (یادداشت بخط مؤلف) :
متاع نیکوی برکار میدید
بها میکرد چون بازار میدید.
نظامی.
برخیز تا طریق تکلف رها کنیم
دکان معرفت بدو جو پربها کنیم.
سعدی.
بوسه ای زآن دهن تنگ بده یا بفروش
کاین متاعی است که بخشند و بها نیز کنند.
سعدی
لغت نامه دهخدا
بها کردن
قیمت کردن
تصویری از بها کردن
تصویر بها کردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رها کردن
تصویر رها کردن
آزاد کردن، ول کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بنا کردن
تصویر بنا کردن
عمارت کردن، ساختمان کردن، ساختن عمارت
فرهنگ فارسی عمید
(نَ)
شکفته شدن گل و شکوفه. (فرهنگ فارسی معین) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ مَ نَ)
کار عجیب بظهور آوردن. (غیاث اللغات) (آنندراج) :
نه مجنون داشت این همت نه فرهاد
تکلف بر طرف باقر بلا کرد.
باقر کاشی (از آنندراج) ، فصیح شدن. (از ذیل اقرب الموارد از قاموس) ، سوگند خوردن. (از ذیل اقرب الموارد از لسان)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
پیوستن. جمع کردن. گرد کردن. فراهم آوردن:
هر مال کز ولایت سلطان بهم کند
بر لشکر و خزینۀ سلطان برد بکار.
فرخی.
به صره زر بهم کردم و به بدره درم
همی روم که کنم خلق را از این آگاه.
فرخی.
چون بهم کردی بسیار بنفشه طبری
باز برگرد و به بستان شو چون کبک دری.
منوچهری.
نکرد از بزرگان عالم جز او
کسی علم و ملک سلیمان بهم.
ناصرخسرو.
بهم کرده کنیزی چند جماش
غلام وقت خود کای خواجه خوش باش.
نظامی.
به گیتی هر کجا درد دلی بود
بهم کردند و عشقش نام کردند.
عراقی همدانی
لغت نامه دهخدا
(مَ ذِ رَ / مَ ذُ رَ)
بپای کردن. بر پا کردن. سر پا نگاه داشتن. بلند کردن. افراختن.
- خیمه بپا کردن.
لغت نامه دهخدا
تصویری از بنا کردن
تصویر بنا کردن
عمارت کردن ساختمان کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بهار کردن
تصویر بهار کردن
شکفته شدن گل و شکوفه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رها کردن
تصویر رها کردن
نجات دادن خلاص گشتن (از قید و بند)، ول کردن آزاد گذاشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هبا کردن
تصویر هبا کردن
نابود ساختن، ضایع کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هبا کردن
تصویر هبا کردن
((هَ. کَ دَ))
تباه کردن، نابود ساختن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رها کردن
تصویر رها کردن
اتركه
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از رها کردن
تصویر رها کردن
Abandon, Ditch, Jettison, Relinquish, Rid, Strand
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از رها کردن
تصویر رها کردن
abandonner, jeter, renoncer, se débarrasser de
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از رها کردن
تصویر رها کردن
버리다 , 포기하다 , 제거하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از رها کردن
تصویر رها کردن
چھوڑ دینا , پھینکنا , چھوڑ دینا , چھٹکارا پانا , چھوڑ دینا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از رها کردن
تصویر رها کردن
ফেলে দেওয়া , ফেলে দেওয়া , ত্যাগ করা , মুক্ত করা , পরিত্যাগ করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از رها کردن
تصویر رها کردن
ทิ้ง , ทิ้ง , ละทิ้ง , กำจัด , ละทิ้ง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از رها کردن
تصویر رها کردن
kuacha, kutupa, kuachilia, kuondoa
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از رها کردن
تصویر رها کردن
terk etmek, bırakmak, kurtulmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از رها کردن
تصویر رها کردن
meninggalkan, membuang, melepaskan, menyingkirkan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از رها کردن
تصویر رها کردن
捨てる , 放棄する , 取り除く , 置き去りにする
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از رها کردن
تصویر رها کردن
לנטוש , להשליך , לוותר , להיפטר מ , לנטוש
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از رها کردن
تصویر رها کردن
छोड़ देना , फेंक देना , छोड़ना , छुटकारा पाना , छोड़ देना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از رها کردن
تصویر رها کردن
verlaten, wegwerpen, opgeven, zich ontdoen van, achterlaten
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از رها کردن
تصویر رها کردن
abbandonare, gettare, rinunciare, liberarsi da
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از رها کردن
تصویر رها کردن
abandonar, lançar fora, renunciar, livrar-se de
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از رها کردن
تصویر رها کردن
抛弃 , 丢弃 , 放弃 , 摆脱 , 搁浅
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از رها کردن
تصویر رها کردن
porzucić, wyrzucać, zrezygnować, pozbyć się, porzucać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از رها کردن
تصویر رها کردن
кинути , викидати , відмовитися , позбутися , залишати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از رها کردن
تصویر رها کردن
verlassen, abwerfen, aufgeben, loswerden, stranden
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از رها کردن
تصویر رها کردن
бросить , выбрасывать , отказываться , избавиться от , оставить
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از رها کردن
تصویر رها کردن
abandonar, arrojar, renunciar, deshacerse de
دیکشنری فارسی به اسپانیایی